جشنواره بهار که معمولاً به عنوان "سال نو چینی" شناخته می شود، اولین روز از اولین ماه قمری است.جشن بهار مهم ترین و پر جنب و جوش ترین جشنواره سنتی در بین مردم چین و همچنین یک جشنواره سنتی مهم برای چینی های خارج از کشور است.آیا منشا و داستان های افسانه ای جشن بهار را می دانید؟
جشن بهار که به عنوان سال نو چینی نیز شناخته می شود، آغاز تقویم قمری است.این جشن بزرگ ترین، پر جنب و جوش ترین و مهم ترین فستیوال سنتی باستانی در چین است و همچنین جشنواره ای بی نظیر برای مردم چین است.این متمرکزترین مظهر تمدن چین است.از زمان سلسله هان غربی، آداب و رسوم جشن بهار تا به امروز ادامه داشته است.جشن بهار به طور کلی به شب سال نو و اولین روز از اولین ماه قمری اشاره دارد.اما در فرهنگ عامیانه، جشن سنتی بهار به دوره ای از روز هشتم ماه دوازدهم قمری تا دوازدهم یا بیست و چهارم ماه دوازدهم قمری تا پانزدهمین روز از اولین ماه قمری، با شب سال نو و اولین روز از اولین ماه قمری به عنوان اوج.جشن گرفتن این جشن در طول هزاران سال توسعه تاریخی برخی از آداب و رسوم و عادات نسبتا ثابت را شکل داده است که بسیاری از آنها هنوز هم تا به امروز منتقل شده است.در طول تعطیلات سنتی سال نو چینی، هانها و اکثر اقلیتهای قومی در چین فعالیتهای جشنهای مختلفی را برگزار میکنند که بیشتر آنها بر پرستش خدایان و بوداها، ادای احترام به اجداد، تخریب قدیمیها و نوسازی جدید، استقبال از جشنها و برکتها متمرکز است. دعا برای سالی پر برکتفعالیت ها متنوع و دارای ویژگی های قومی قوی است.در 20 می 2006، آداب و رسوم عامیانه جشن بهار توسط شورای دولتی تصویب شد تا در اولین دسته از فهرست میراث فرهنگی ناملموس ملی قرار گیرد.
افسانه ای در مورد منشا جشن بهار وجود دارد.در چین باستان، هیولایی به نام "نیان" وجود داشت که دارای آنتن های بلند و بسیار خشن بود.نیان سال هاست که در اعماق دریا زندگی می کند و تنها در شب سال نو به ساحل می رود و دام ها را می بلعد و به زندگی انسان آسیب می رساند.بنابراین، در شب سال نو، مردم روستاها و روستاها به سالمندان و کودکان کمک می کنند تا به کوه های عمیق فرار کنند تا از آسیب جانور «نیان» در امان بمانند.در یک شب سال نو، یک گدای مسن از بیرون روستا آمد.روستاییان عجله داشتند و وحشت داشتند، تنها بانویی در شرق روستا به پیرمرد غذا میداد و از او میخواست برای دوری از جانور «نیان» از کوه بالا برود.پیرمرد ریش او را نوازش کرد و لبخندی زد و گفت: "اگر مادربزرگم اجازه دهد تمام شب را در خانه بمانم، جانور "نیان" را میرانم.پیرزن به متقاعد کردن ادامه داد و از پیرمرد التماس کرد که لبخند بزند اما ساکت ماند.در نیمه های شب، جانور «نیان» وارد روستا شد.متوجه شد که حال و هوای روستا با سالهای گذشته متفاوت است: در انتهای شرقی روستا، خانه همسری بود، در را با کاغذهای قرمز بزرگ چسبانده بودند و خانه را با شمع روشن میکردند.جانور نیان همه جا لرزید و فریاد عجیبی کشید.با نزدیک شدن به در، صدای انفجار ناگهانی در حیاط به گوش رسید و «نیان» همه جا لرزید و دیگر جرأت نکرد جلوتر برود.در اصل، "نیان" بیشتر از قرمز، شعله آتش و انفجار می ترسید.در این لحظه در مادرشوهرم باز شد و دیدم پیرمردی با لباس قرمز در حیاط بلند می خندد.نیان شوکه شد و از خجالت فرار کرد.فردای آن روز اول ماه قمری بود و مردمی که پناه گرفته بودند از سالم بودن روستا بسیار متعجب شدند.در این لحظه همسرم ناگهان متوجه شد و به سرعت به اهالی روستا از قول التماس پیرمرد گفت.این موضوع به سرعت در روستاهای اطراف گسترش یافت و همه مردم راه راندن جانور نیان را می دانستند.از آن به بعد، هر شب سال نو، هر خانواده دوبیتی های قرمز می چسباند و ترقه به پا می کند.هر خانواده با شمع روشن است، شب را نگهبانی می کند و منتظر سال جدید است.صبح زود اولین روز دبیرستان، هنوز باید برای سلام کردن به یک سفر خانوادگی و دوستانه بروم.این رسم روز به روز گسترش می یابد و به رسمی ترین جشن سنتی در میان مردم چین تبدیل می شود.
زمان ارسال: فوریه-08-2024